Wednesday, August 18, 2010

یه تصویر بامزه‌ای هست توی بیت چهارم این غزل معروف. درباره‌ی یه آدم "طرار" که یک آدم ساده‌دل رو فریب می‌ده و ازش می‌خواد پشت در خونه‌ای منتظر برگشتن‌ش بمونه. اما خونه "دو در دارد" و طرار از در دوم خونه می‌ره بیرون و هرگز هم برنمی‌گرده. شاعر از ما می‌خواد که به این شکل اسگل نشویم.
داشتم فکر می‌کردم که آیا مردِ طرارْ مردِ ساده‌دل رو، به معنای واقعی عبارت، "دو در" نکرده؟ و آیا ریشه‌ی این عبارت عجیب از همین‌جا نمیاد؟

Tuesday, August 17, 2010

نامویه: «زني كه يك شوهر بيشتر نديده باشد.»، «زني را گويند که بغير از يک شوهر نديده و به مرد ديگر نرسيده باشد و ميان او و شوهرش نهايت الفت و محبت و اتحاد باشد.»
حدس می‌زنم در اصل یعنی کسی (زنی) که [بر مرگ شوهر] «مویه» نکرده باشه. و در این صورت نتیجه می‌گیریم که درفرهنگی که این لغت در آن رواج داشته، طلاق اصلاً گزینه‌ی مطرحی نبوده. تنها راه ممکن برای این‌که زن «به مرد دیگر رسیده باشد» این بوده که شوهرش بمیره و او اول بر مرگش مویه کنه و بعد بره سراغ شوهر بعدی.
[البته این بررسی جامع زبان/انسان‌‌شناسانه در باب گزینه‌ی خیانت، فروتنانه سکوت می‌کند.]




Saturday, August 14, 2010

 نوشتن در‌باره‌ی لغت‌ها رو از حرف a شروع می‌کنم. البته احتمالاً این ترتیب رو یه جایی در میانه به هم می‌ریزم. ضمناً این‌ها لغت‌هایی ان که به یه دلیلی هیجان‌انگیز بوده‌ن.
مثلاً وقتی فهمیدم کلمه‌ی کریه‌المنظر «ملغمه» با amalgamate و amalgam هم‌ریشه است، خیلی تعجب کردم.

Saturday, January 24, 2009

Somwhere Else

Saturday, January 17, 2009

Saturday, January 10, 2009

داروغه

کلمه‌‌ی sheriff را در ترجمه‌ و دوبله‌ی فیلم‌های وسترن، معمولاً به «کلانتر» برگردانده‌اند. فکر می‌کنم تنها مورد استثنا Sheriff of Nottingham باشد.