نامویه: «زني كه يك شوهر بيشتر نديده باشد.»، «زني را گويند که بغير از يک شوهر نديده و به مرد ديگر نرسيده باشد و ميان او و شوهرش نهايت الفت و محبت و اتحاد باشد.»
حدس میزنم در اصل یعنی کسی (زنی) که [بر مرگ شوهر] «مویه» نکرده باشه. و در این صورت نتیجه میگیریم که درفرهنگی که این لغت در آن رواج داشته، طلاق اصلاً گزینهی مطرحی نبوده. تنها راه ممکن برای اینکه زن «به مرد دیگر رسیده باشد» این بوده که شوهرش بمیره و او اول بر مرگش مویه کنه و بعد بره سراغ شوهر بعدی.
[البته این بررسی جامع زبان/انسانشناسانه در باب گزینهی خیانت، فروتنانه سکوت میکند.]
حدس میزنم در اصل یعنی کسی (زنی) که [بر مرگ شوهر] «مویه» نکرده باشه. و در این صورت نتیجه میگیریم که درفرهنگی که این لغت در آن رواج داشته، طلاق اصلاً گزینهی مطرحی نبوده. تنها راه ممکن برای اینکه زن «به مرد دیگر رسیده باشد» این بوده که شوهرش بمیره و او اول بر مرگش مویه کنه و بعد بره سراغ شوهر بعدی.
[البته این بررسی جامع زبان/انسانشناسانه در باب گزینهی خیانت، فروتنانه سکوت میکند.]
No comments:
Post a Comment